رؤياي وصال

دو نخ

                          مانده تا شب تمام شود

                          هرچه دود کردم شبیه تو نشد

                          هرچه آتش زدم ، فوت کردم

                          هرچه آرام ماندم ، سکوت کردم

                          شب شبیه نگاه تو نبود

                          دود ، موج گیس تو نشد

                          دو نخ مانده تا کولی آوازش تمام شود

                          دو نخ مانده تا من تمام شوم

                          هرچه دود کردم خیال تو نشد ...

پ نت : هــــــــــــیس!

این روزا چقدر روحم سنگینی میکنه رو جسمم...

دلم پرواز میخواد...

سیگارتو بکش رفیق...

نظرات شما عزیزان:

غزل

ساعت1:06---6 فروردين 1393

من خزانم خزانی که التماس دقایقومیکنه من خزانیم که به دنبال غرورشکسته ام کوچه به کوچه غرور رودنبال میکنه من این روزهادلتنگم من درمیان له کردن مجازاتم هجی کردن دلتنگیست من این روزهاازعاشقانه هایی که بی دلیل برزبانم میان ازانتظارهایی که بیهوده میکشم ازشنیدن هرزگیهاخسته ام من این روزهاازفریادهای بی جواب خسته ام من این روزهاخستگیرودردهانم لقمه میکنم من این روزهادلتنگ سوت پایانم
پاسخ: سخت است ; در افکار شلوغ بودن ؛ در سردی نگاهها بودن ؛ در خیابان غم بودن ؛ در رویا تنها بودن ؛ و چه خوب آرامت میکند یک " پک سیـــــــگار "

آنه شرلی

ساعت18:14---25 بهمن 1392

[وب سایت]

خداییش خیلی داره نزدیک میشه صداش...